سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.

توهم سربازی ...

جمعه 85 اسفند 25 ساعت 1:21 صبح

بسم رب المهدی

سلام

یه چند وقت نبودم شاید بعدا هم نباشم ؛ ولی فهمیدم انقدر بی جنبه هستم که دیگه واسه امام زمان (عج)  ننویسم ... !

یه مدت توهم زده بودم و به شدت هم (دوستان) پر ما را مورد عنایت قرار دادند آن هم به صورت نامردی !

خلاصه ما هم یه هو زدیم تو خاکی و از این تریپ های مسخره بازی ما که دیگه گناه کاریم ...تا اینکه تو (( دو کوهه )) بعد نماز صبح تو حسینیه (( حاج همت )) منتظر بودم یکی از بچه ها (( دعای عهد )) شو بخونه ، دیدم رو یکی از ستون ها یه دونه روزنامه دیواری زده بودند که یه بنده خدایی ( خدا دستشو بذاره تو دست امام زمان (عج)) نوشته بود :

« در غافله ی خوبان که رفت گناهکاران را راه ندادند ، اما راه را برای بازگشت پشیمانان بازاست ... »

سید شهیدان اهل قلم ، سید مرتضی آوینی

آقا پشیمانان راه دارند ... به خدا هنوز وقت هست ... نمی دونم چه خبره ولی وقتی امشب بعد یه ماه وبلاگ رو باز کرده حدیثش این بود :

(( خدا ، توبه جوان را دوست دارد )) رسول الله صلی الله و علیه و آله

نمی دونم چه خبره ولی می دونم به خدا دیگه وقت این جور کارا نیست ...

یادش بخیر عید امسال تو حرم امام رضا (ع) بودیم . با بچه ها یه پارچه بستیم دستمون و با خودمون عهد کردیم ( بعد از اجازه از آقا ) که یه قدم مورچه ای برای ظهور امام زمان (عج) برداریم تا خود آقا و تو همین سال پارچه رو از دستمون باز کنه ... عهد کردیم بدون ظهور آقا سال رو تموم نکنیم ... سال داره تموم می شه ... جواب امام رضا (ع) رو چی بدم ... تو رو خدا هر کی میره مشهد به امام رضا بگه ما هنوز بچه ایم ...

آقا جان ! کی میایی ... بیشتر شرمنده مون نکن ... ما گناه کاریم ... اراده نداریم ...

کربلای اشک می بارد بیا        علقمه بوی تو را دارد بیا

اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من انصاره و اعوانه ...



  • کلمات کلیدی : بسوی ظهور ...
  • به دست : پابرهنه ی دانشجو... | نظرهای شما [ نظر]


    کل یادداشت های این وبلاگ

    زندگی با چشمان بسته !
    پراکنده های ذهنی قبل از زیارت!
    نامرتب هایی برای نوشته شدن ...
    [عناوین آرشیوشده]